کی بود که میگفت تابستون وقت استراحته؟
چرا فک میکردم تابستون که بیاد کلی اوقات فراغت دارم.
با اینکه از ساعت هفت صبح بیدارم ولی بازم کسر وقت دارم. گاهی اوقات به این نتیجه میرسم که آدم فسی هستم. ولی باز میشینم دودوتا که میکنم میبینم نه بو خودا.خیلی هم دقیق و آن تایمم. ولی همه چی برعکس میچرخه.
مردادم داره تموم میشه و شهریور هم که بیاد دیگه باید به فکر مدرسه و خرید باشیم. گندش بزنن. من اصن امسال هیچی از تابستون نفهمیدم. اوایل که همش مهمون داری کردم.بعدم که مریض شدم. یه کوچولو هم تازگیا اومده تو جمعمون که حسابی وقتمونو پرکرده.شب زنده داری داریم باهاش. طفلک خواهرم جیگرم براش کباب میشه. یاد خودم می افتم که تو تنهایی رزا رو بزرگ کردم. هر چی سعی میکنم از تجارب گرانقدر خودم به خواهرمم انتقال بدم هیچی یادم نمیاد.باور نمیکنم که بیشتر از ده سال از اون روزا گذشته باشه.زرزای رزا....شب بیداریاش....بدغذاییش....بدقلقیاش....اوووف....اینروزاهمش با خودم میگم ما زنا چقد صبوریم واقعا. کاش مردا قدرمونو بیشتر بدونن.